Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایران اکونومیست»
2024-05-03@06:22:29 GMT

مهر در بهار

تاریخ انتشار: ۲۲ فروردین ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۴۷۶۳۲۴۵

مهر در بهار

بازگشت بی‌هراس به مدرسه چگونه ممکن است؟

به گزارش ایران اکونومیست، روزنامه ایران نوشت: «امسال کلاس دوم ابتدایی است و چند روزی است کلاس درس، معلم و تخته سیاه را تجربه می‌کند. یک روز مریضی را بهانه می‌کند که مدرسه نرود و روز دیگر می‌گوید خیلی خوابش می‌آید. برخی اوقات هم به مادرش التماس می‌کند اجازه دهد حداقل یک روز دیگر را در خانه بگذراند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

هر چه هست تمام تلاش‌اش را می‌کند تا مدرسه نرود. مادرش مستأصل نمی‌داند چه جوابی به او بدهد.

بازگشایی مدرسه‌ها برای برخی خانواده‌ها و معلمان چالش‌هایی بجز مشکلات بهداشتی و ترس از ابتلا به کرونا به همراه داشته و آن هم ترس بازگشت دوباره به مدرسه است. برخی دانش آموزان به خاطر دوری طولانی از مدرسه حالا برای برگشت دوباره مضطرب شده‌ و نمی‌توانند با محیط مدرسه، بچه‌ها و معلم ارتباط مناسبی برقرار کنند. اما راه حل این مشکل کجاست؟ آیا باید اجازه دهیم بچه‌ها همچنان مدرسه نروند؟ آیا باز هم باید از شیوه آموزش مجازی استفاده کرد یا بچه‌ها را با موقعیت جدید مواجهه کنیم؟ مهم‌ترین کاری که خانواده‌ها و والدین می‌توانند انجام دهند چیست؟

«من می‌دانم بچه‌ام باید با موقعیت مدرسه مواجه شود و نمی‌توان همین طور به خانه ماندن و درس‌خواندن در خانه قناعت کرد. اما اصلاً حاضر نمی‌شود مدرسه برود. تا از من جدا می‌شود، گریه می‌کند. پایه اول ابتدایی است و مدرسه برایش درس‌خواندن داخل خانه تعریف شده. حالا هم برایش دنبال گواهی هستم تا مدرسه غیبتش را بپذیرد.» این حرف‌های مادر لیانا، دانش‌آموز سال اول ابتدایی است. او معتقد است اگر ابتدای سال بچه‌اش مدرسه می‌رفت، کمتر دچار چنین مشکلاتی می‌شد یا شاید به قول معلمش در دو ماه و سه ماه اول سال این مسأله برطرف می‌شد اما الان برای حل اضطراب و بازگشت به مدرسه راهی به نظرشان نمی‌آید.

زهرا خماریان، معلم، که سال‌ها در پایه اول ابتدایی تدریس کرده در گفت‌وگو با «ایران» تأکید می‌کند: «این روزها ترس بازگشت به مدرسه کمتر مورد توجه قرار گرفته و بیشتر به ترس خانواده‌ها از ابتلا به کرونا پرداخته می‌شود؛ در حالی که این مسأله مشکل بزرگی شده و به بچه‌ها هم محدود نمی‌شود و برخی والدین هم از بازگشت بچه‌ها نگرانند. آنها می‌ترسند آن چه بچه‌ها در فضای مجازی یاد گرفته‌اند، کافی نباشد و بچه‌ها نتوانند نمره خوبی بگیرند یا بچه نتواند از عهده کارهای شخصی‌اش مثل استفاده از دستشویی و آب‌خوردن بربیاید. بچه‌ها علاوه بر درس‌خواندن در مدرسه توانایی‌های دیگری را هم به دست می‌آوردند مثل ایستادن در صف، به‌ نوبت از شیرهای عمومی آب‌خوردن، مراقبت از خود و این که چطور سر کلاس داوطلب شوند و به سؤال‌ها پاسخ دهند. همه این‌ها باعث ترس‌هایی برای بچه‌ها می‌شود. یکی از چیزهایی که من می‌بینم وابستگی عجیب بچه‌ها به والدین است و دائم از معلم می‌خواهند مثل مادر بالای سرشان بایستد و تأییدشان کند. این اضطراب بین بچه‌ها واقعاً زیاد است.»

اما برای حل این اضطراب و مستقل‌شدن بچه‌ها چه می‌توان کرد که این معلم پایه اول ابتدایی به این سؤال پاسخ می‌دهد: «تا می‌توانم در روزهای اول به بچه‌ها با کتاب‌خواندن، بازی‌کردن و گفت‌وگو آرامش می‌دهم تا بتوانند با آموزش حضوری ارتباط برقرار کنند و دوباره قوانین کلاس و مدرسه را یاد بگیرند، این که چه ساعتی سر کلاس حاضر باشند؟ زنگ تفریح چه زمانی است؟ خوراکی‌هایشان را چه زمان بردارند؟ یعنی امور واقعاً ساده‌ای که قبل از کرونا این موقع سال دیگر برای بچه‌ها عادی شده بود.»

او پیشنهاد می‌دهد: «معلم‌ها در روزهای اول به بچه‌ها سخت نگیرند تا آنها بتوانند رابطه خودشان را با معلم تنظیم کنند چون هرگز کیفیت رابطه‌ای که بچه‌ها در آموزش مجازی آموخته‌اند مثل آموزش حضوری نیست و این مسأله صبوری بیشتر معلمان را می‌طلبد تا درس‌ها را با بچه‌ها مرور کنند و برخی درس‌هایی را که بچه‌ها کمتر یاد گرفته‌اند با آنها بیشتر کار کنند و برای تدریس عجله نکرده و برای امتحان هم فعلاً کاری نکنند. اگر همه این‌ها رعایت شود آرامش کم‌کم به بچه‌ها برمی‌گردد.»

اما نقش والدین در این باره چیست؟ او می‌گوید: «مطمئناً نقش والدین هم خیلی مهم است؛ این که به بچه‌ها آرامش بدهند. مخصوصاً در پایه‌های پایین‌تر که مادرها مدام نگران درس و مشق بچه‌ها هستند. همه اینها باعث می‌شود بچه‌ها کمتر مضطرب شوند و با معلم و بچه‌های دیگر بهتر ارتباط بگیرند. فکر می‌کنم در شورای معلمان باید این روزها هراس از مدرسه مورد بررسی قرار بگیرد. این مسأله خیلی بدتر از نمره پایین گرفتن است چون اگر بچه‌ها با همین اضطراب درس بخوانند و به پایه‌های بالاتر بروند، این هراس در آنها نهادینه می‌شود. از آن سو هم نمی‌توان از معلم انتظار داشت برای بچه‌هایی که مدرسه نمی‌آیند، کلاس مجازی برگزار کند. یعنی هم شیفت حضوری و هم شیفت مجازی داشته باشد. معلم‌ها نه این فرصت را دارند و نه بابت دو شیفت کاری دستمزدی می‌گیرند. این مسأله فقط به معلم بار اضافه تحمیل می‌کند.»

مادر امیرمحمد هم مشکلات ترس و هراس مدرسه‌رفتن فرزندش کلافه اش کرده: «هر روز از مدرسه زنگ می‌زنند و می‌گویند بیا بچه‌ات را ببر! سرفه می‌کند و بی‌حال است. انگار کرونا دارد اما تا به خانه می رسیم بچه‌ام خوب خوب می‌شود. فهمیده‌ام خودش را به کروناگرفتن می‌زند که مدرسه نرود. اولیای مدرسه گفته‌اند پیش یک مشاور بروم اما تا بخواهم نتیجه بگیرم مدرسه تمام شده. بچه‌ام از مدرسه می‌ترسد.»

محمدرضا نیک‌نژاد، آموزگار مقطع دبیرستان که فیزیک تدریس می‌کند، هم در این باره اظهار نگرانی می‌کند: «آموزش دو بخش دارد؛ دانش و پرورش. پرورش همان اجتماع‌پذیرکردن دانش‌آموزان و زنده‌کردن و تقویت روحیات انسانی و اجتماعی در آنهاست؛ توانایی‌هایی که با یادگیری آنها می‌توانیم گلیم خودمان را در جامعه از آب بیرون بکشیم. کمترین کارکردی که در آموزش و پرورش ما وجود دارد، زندگی اجتماعی بچه‌هاست. یعنی اولین جایی که بچه دور از خانواده قرار می‌گیرد و از روابط احساسی و عاطفی دور می‌شود تا مستقل شود. مدرسه یک فضای واقعی اجتماعی است که قرار است دانش آموز در آن همراهی، همدلی، همدردی و همیاری را یاد بگیرد و در این جمع از حقوق خود دفاع کند و به حقوق دیگران احترام بگذارد و به کسانی که مثل خودشان نیستند به دیده احترام بنگرد. این‌ها همه بخش‌های پرورشی آموزش و پرورش را دربرمی‌گیرد و خواسته یا ناخواسته بچه‌ها را رشد می‌دهد. در این دو سال و نیم تعطیلی مدرسه‌ها شوربختانه بویژه بچه‌های پایه اول، دوم و سوم دبستان از این روند پرورشی دور ماندند و خانواده‌ها نتوانستند این روحیات را در بچه‌ها پرورش دهند و حالا قرار است که این بچه‌ها با تأخیر وارد مدرسه شوند.»

به عقیده او اضطراب جدایی از خانواده یک راه حل واقعی خیلی پرطرفدار دارد و آن مواجهه با مسأله ترس است: «خیلی از روانپزشکان هم چنین تجویزی را برای حل این اضطراب دارند. یعنی قراردادن آدم‌ها در موقعیت ترس. پس ما چه بخواهیم و چه نخواهیم بچه‌ها باید به مدرسه بیایند و به فضا عادت کنند. اما ما چطور می‌توانیم این فضا را تلطیف کنیم تا بچه‌ها به این فضا راحت‌ترعادت کنند و جذب آن شوند؟»

او این راهکارها را این گونه برمی‌شمارد: «فشارهای آموزشی را از بچه کم کنیم. محیط کلاس و مدرسه را یک مقدار عاطفی‌تر کنیم. معلمان ارتباط بهتری با بچه‌ها برقرار و بچه‌ها را درک کنند. معلمان کلاس اول با این فضا آشنا هستند و می‌دانند دو - سه ماه اول با چنین چیزهایی درگیرند. اما الان برای همه پایه‌ها این مسأله ایجاد شده. به هر حال معلمان اگر بخواهند کار خودشان را سبک کنند، باید صبوری کنند تا بچه‌ها به مدرسه عادت کرده و بدین‌صورت معلم‌ها و خانواده‌ها با هم باید این وضعیت را درک و برای آن برنامه‌ریزی کنند. برگزاری کلاس‌های سرگرمی، فضادادن و تنفس به بچه‌ها و گفت‌وگوهای جمعی می‌تواند به این کار کمک کند. باید زدگی و ترس از مدرسه از بین برود وگرنه این دوری و هراس ممکن است تا سال‌ها روی دانش‌آموز بماند و حتی تا آخر تحصیل نتواند از فشار و ترس و استرس مدرسه دور شود.»

 

منبع: خبرگزاری ایسنا برچسب ها: آموزش و پرورش

منبع: ایران اکونومیست

کلیدواژه: آموزش و پرورش اول ابتدایی خانواده ها بچه ها بچه ها پایه اول

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۷۶۳۲۴۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

کلاس این آقا معلم در مدرسه تشکیل نمی شود

به گزارش همشهری آنلاین دست شاگردانش را می‌گیرد و راهی کوچه‌ها می‌شود تا راه و رسم مراوادات اجتماعی، خرید کردن، آداب مشتری‌مداری، احترام به محیط زیست و هر مفهوم دیگری را که در کتاب می‌خوانند، تجربه کنند. برای درس جغرافیا هم راهی کوه و چشمه و غارهای اطراف شهر می‌شوند و خط به خط کتاب را از طبیعت می‌آموزند. ولدبیگی که دکترای جامعه‌شناسی سیاسی دارد، معتقد است جامعه ما شهروندان مفید می‌خواهد، نه شهروند مهم و لازم است شهروندان مفید سواد زندگی را بدانند و نه فقط سواد مدرسه‌ای را. ولدبیگی سابقه ۲۵ ساله تدریس دارد و ۱۵ سالی می‌شود که شیوه تدریسش باعث شده تا دانش‌آموزان برای حضور در کلاسش روزشماری کنند.

ساعت‌های درس مطالعات اجتماعی (مدنی، جغرافیا، تاریخ) اغلب برای بچه‌ها کسل‌کننده است، اما دانش‌آموزان پاوه دوست دارند شما معلم‌شان باشید. آوازه روش تدریس‌تان هم بین خانواده‌ها حسابی گل کرده‌است. ساعت مطالعات اجتماعی در کلاس شما چطور می‌گذرد؟
از ۱۵ سال پیش پروژه آموزشی با عنوان «از سواد مدرسه‌ای تا سواد زندگی» را شروع کردم. در این طرح سعی کردم هر درس و موضوع کتاب را که تدریس می‌کنم، بخش عملی و نمود اجتماعی را با بچه‌ها تجربه کنم تا آنان با مفاهیم مورد نیاز برای یک زندگی عملی در خانه و جامعه آشنا شوند. به عنوان مثال هفته گذشته بچه‌های روستای نوریاب در شهرستان پاوه استان کرمانشاه درسی درباره بازار، خرید، مصرف، تولید و توزیع داشتند. برای توضیح این درس یک ساعت در روستا گشت زدیم. به نانوایی سر زدیم و درباره اهمیت قرار دادن نان در کیسه پارچه‌ای از نانوای قدیمی روستا نکاتی را یاد گرفتند. بعد از آن به مغازه «کاک خدارحم» سر زدیم و درباره آداب خرید صحبت کردیم. دقایقی هم با دستفروش دوره‌گرد گذراندیم و درباره احترام به مشاغل نکاتی را گفتم و دست آخر هم به کتابخانه روستا سر زدیم و راه و روش به امانت گرفتن کتاب را مرور کردیم. قصدم از بیان این مثال این است که بگویم دانش‌آموزان نیازی جدی به فراگیری اصول اولیه در چگونگی برقراری یک ارتباط صحیح با فروشندگان، نحوه یک خرید سالم‌تر برای خانواده‌هایشان و برقراری ارتباطی صحیح با دیگر شهروندان دارند. در طول سال بچه‌ها با ۲۵ فعالیت آموزشی آشنا می‌شوند.


این روش تدریس در روستا راحت‌تر است یا در شهر؟
هر یک مزایای خود را دارد. در روستا که تعداد کلاس‌ها و شاگردها کمتر است، کلاس راحت‌تر اداره می‌شود. برای درس جغرافیا آسان‌تر به کوه‌ها و چشمه‌ها و غارهای اطراف می‌رسیم، اما در شهر هم موقعیت‌های دیگری برای کلاس عملی درس‌های اجتماعی داریم. دانش‌آموزان را به نهادهایی مثل هلال‌احمر، شهرداری و ثبت احوال می‌برم تا مثلا برای درس شناسنامه به خوبی بدانند در ثبت احوال چه می‌گذرد.

هزینه این رفت و آمدها چگونه است؟
در این سال‌ها تا به حال یک ریال نه از دانش‌آموزان و نه آموزش و پروش گرفتم. من و بچه‌های کلاس همه میسرها را با پای پیاده می‌رویم. دانش‌آموزان از نشستن چند ساعته بر روی نیمکت‌های سرد گریزانند. تدریس باید با روش خلاقانه باشد. دانش‌آموزان هم پژوهشگران کوچک هستند.


این‌طور که پیداست حسابی برای کلاس شما آمادگی دارند.
بچه‌ها با خودشان یک لقمه نان و پنیر و یک قمقمه آب دارند و کفش مناسب می‌پوشند. کلاس عملی ما حدود ۳ ساعت طول می‌کشد. تا به حال هم هیح حادثه‌ای رخ نداده، چون بچه‌ها این روش تدریس را دوست دارند.

در برف و سرمای استخوان‌سوز کرمانشاه که امکان گردش علمی وجود ندارد، تدریس چطور پیش می‌رود؟
با توجه به موضوع درس از افرادی دعوت می‌کنم به کلاس بیایند. مثلا یک فرد خیر به کلاس آمد و درباره اهمیت نیکوکاری تجربه خودش را با بچه‌ها سهیم شد. برای جذابیت درس تاریخ، آن را از خانواده بچه‌ها شروع می‌کنم و بعد به ایران و جهان می‌رسیم. مثلا بچه‌ها شجره‌نامه خودشان را تا ۷ جد مادری و پدری از خانواده می‌پرسند و درخت زندگی درست می‌کنند. در طول سال بچه‌ها با ۲۵ فعالیت آموزشی آشنا می‌شوند.

ماجرای موزه مردم‌شناسی که از سوی دانش‌آموزان برپا شد را برایمان بگویید.
در درس تاریخ کلاس هفتم موضوعی درباره موزه و میراث فرهنگی داریم. از قبل به بچه‌ها گفته بودم از خانواده و فامیل و آشنا اشیای قدیمی، پوشاک، ابزار کشاورزی، دوربین‌های قدیمی و هر وسیله‌ای که عمر بیش از ۵۰ سال دارد را به امانت برای برپایی موزه به مدرسه بیاورند و خودشان یک موزه مردم‌شناسی دایر کنند. حدود ۸۰۰ قطعه جمع‌آوری شد و اسفند سال پیش موزه‌ای در مدرسه شهدای ۲۰ خرداد به مدت ۲ هفته برپا کردیم. حدود ۱۲۰۰ دانش‌آموز از مدارس پاوه و باینگان، فرهنگیان بازنشسته و اولیای دانش‌آموزان هم از این موزه بازدید کردند. بعضی وسایل قدمتی بیش از ۳ قرن داشت. قرار است با همکاری رئیس آموزش و پرورش پاوه این موزه به شکل دائمی در یک مکان فرهنگی به نام موزه مردم‌شناسی پاوه دایر شود. فعلا وسائل موزه هم که امانت بود به دست دانش‌آموزان بازگشته‌است.

با توجه به تحصیلات‌تان چرا معلمی را به تدریس در دانشگاه ترجیح دادید؟
ساخت جامعه بهتر در دست همین دانش‌آموزان است. شهروندانی که بتوانند سالم و متعهد زندگی کنند. برای من مهم نیست کدام شاگردم دکتر یا مهندس شده، دوست دارم شاگردانم را در هر موقعیتی به عنوان یک شهروند مفید در جامعه ببینم.

خاطرات آقای معلم جمال، سال اول تدریسم در شهرستان جوانرود شاگردم بود؛ ۲۵ سال پیش. چند سال پیش با من تماس گرفت که می‌خواهم شما را ببینم. حالا هر هفته از جوانرود به پاوه می‌آید و سر کلاسم می‌نشیند و می‌گوید هنوز هم یاد می‌گیرم. من به او می‌گویم: «جمال وفادار». یکی از برنامه‌های کلاس جغرافیا این است که بچه‌های روستا یا شهر حتما اول باید تمام کوه‌ها، رودها، غارها، چشمه‌ها و پوشش گیاهی محل زندگی‌شان را بشناسند و راجع به این موضوع تحقیق کنند. چندی پیش یکی از شاگردان قدیمی به من گفت: این جغرافیای تو جان ما را نجات داد! قضیه از این قرار بود که برای چیدن گیاهان کوهی رفته‌بودند و در هوای بهاری گرفتار باران و تگرگ شدند. تجربه کلاس به کمک‌شان آمد که در نزدیکی این کوه غاری هست. پناه گرفتند و از خطر صاعقه و رگبار در امان ماندند.

بیشتر بخوانید:
دانش‌آموزان این استان چگونه به ادامه تحصیل جذب می‌شوند؟

کد خبر 848445 برچسب‌ها معلمان خبر مهم مهارت‌ها جامعه استان کرمانشاه دانش آموز

دیگر خبرها

  • سکانس‌هایی از فیلم جنگل پرتقال
  • ایران قوی نیازمند معلم قوی است
  • معلمان ۵۲ مدرسه در بوشهر تجلیل شدند
  • معلم عشایری که پدرانه مشق علم و ادب می‌کند
  • خبرنگاری که معلم شد
  • کلاس این آقا معلم در مدرسه تشکیل نمی شود
  • آرزوی ساده یک معلم+ فیلم
  • از معلم‌بلاگری تا عجیب‌ترین هدیه‌ برای روز معلم!
  • جهادگرانی که درس زندگی می‌دهند/ معلمان باید در قله کوه باشند
  • بدهکاری سینما و تلویزیون به روز معلم